آکادمی هوش مالی در مراسمی از شرکتکنندگان برتر دهمین دورهٔ «در جستوجوی خوشبختی» تقدیر کرد. این مراسم در دی ماه سال 1402 برگزار شد و شرکتکنندگان از تأثیر این دوره بر زندگی مالی خود و اطرافیانشان گفتند.
در ابتدای نشست، محمد محفوظی با اشاره به چگونگی آشناییاش با آکادمی گفت: «حکایت آشنایی من با آکادمی به درس سواد مالی در دانشگاه تهران برمیگردد. من معتقدم وقتی در راهی هستیم اما قاعدهاش را نمیدانیم، به گونهای در مسیر زندگیمان قرار میگیرد. آشنایی من با آکادمی هم همینطور بود. بعد از دیدن ویدئوهای درس سواد مالی در دانشگاه تهران، علاقهمند به یادگیری کاملتر بودم تا در دورۀ در جستجوی خوشبختی شرکت کردم. حضورم در دوره با ازدواجم در بیستودو سالگی همزمان شد. خیلی خوشحالم که در این سن این دوره را گذراندم؛ چون کسی به من مدیریت پول را یاد نداده بود. گاهی که به اتاق پدربزرگم میرفتم، میدیدم هزینههایش را مینویسد؛ ولی نمیدانستم این موضوع عمیقتر از این حرفها است. در حوزۀ خرج و پسانداز، برای مثال، همین دو روز پیش برایم اتفاقی افتاد و مجبور شدم به بیمارستان خصوصی بروم. چون صندوق اضطراری داشتم، خیالم راحت بود. من با آموزههای کاریابی و درآمد متوجه شدم رشتۀ تحصیلی مناسبی انتخاب نکردهام. پس انصراف دادم و وارد رشتهٔ مدیریت بازرگانی شدم. در نگرش ذهنی من، پول بیشتر از علاقه پررنگ شده بود. با یادگیری آموزههای سواد مالی، وارد حوزهای شدم که اتفاقاً علاقه در آن پررنگتر بود. بعد از تحقیقات بسیار، کار داوطلبانهٔ دلخواهم را پیدا کردم و آن را انجام دادم و الان کسبوکار خودم را دارم. من خیلی از این آموزشها را در کسبوکارم هم استفاده کردم. اینها مزیتهای دوره برای من است. در کل، من در جایگاه جوان، برادر یک دهه هشتادی و پسر پدری که در دههٔ چهل بزرگ شده، برای هر کدام از این سنها، این آموزش را ضروری میبینم. به نظرم بهترین راه تشویق افراد به یادگیری سواد مالی این است که در عمل رویکردمان را نشان دهیم. دوست دارم این فرهنگ را ترویج دهم. شما ما را آگاه کردید و به ما یاد دادید. چقدر خوب میشود که راهی باشد که اشخاص آگاه از آن راه ارتباطی، شما را به دیگران معرفی کنند.»
با یادگیری آموزههای سواد مالی، وارد حوزهای شدم که اتفاقاً علاقه در آن پررنگتر بود. بعد از تحقیقات بسیار، کار داوطلبانهٔ دلخواهم را پیدا کردم و آن را انجام دادم و الان کسبوکار خودم را دارم.
نوشین قاسمنژاد که از کرمان، در دورهمی شرکت کرد، در ادامه گفت: «من از سال 1397 دغدغهٔ هوش مالی داشتم. شاید یکی از دلایلش این بود که نسل ما مشکلاتی را پشتسر گذاشت و همیشه دغدغهام بود که باید از یک جایی یاد بگیریم. من دبیرم. دوست داشتم این دانش را به دانشآموزانم هم منتقل کنم؛ بچههای این دوره خیلی آگاهاند و سؤال میپرسند. به همین دلیل، از شش سال پیش در اینترنت جستوجو میکردم و دنبال مراکزی بودم که اصولی آموزش بدهند تا اینکه با شما آشنا شدم. خوشبختانه، موفق شدم در این دوره شرکت کنم. نگاه من به دوره خیلی ریزبینانهتر بود. شاید به این دلیل که ارتباطم با بچهها زیاد است. من قسمتهای آموزشی سایت شما را پرینت گرفتم و آنها را به شکل جزوه درآوردم. حتی کتابهای داستانتان را همان سال اول تهیه کردم. میخواستم دانشم بیشتر شود تا بچهها را به سمت درست هدایت کنم. من در دورههای زیادی شرکت کردم. این تنها دورهای است که از بین آن همه دوره، آن را به پایان رساندم. همان طور که دکتر رودی در ویدئوها گفتند، اینگونه نبود که با حرفهای انگیزشی بخواهید این باور را به ما بدهید که میتوانیم. وقتی دوستانم میپرسیدند که این دوره چه چیزی دارد، میگفتم قرار نیست چیز خاصی به شما بدهد. این دوره نگاه شما را آگاهانهتر میکند و میفهمید در ایران چطور باید مسائل مالیتان را مدیریت کنید. باید بگویم تولید محتوایتان هم عالی بود. از بستۀ آموزشی تا تدوین ویدئوها و حتی متن شعرهای ابتدایی ویدئو که با موضوع یکی بود. هر بار با دیدن ویدئوها، به گروهتان آفرین میگفتم.»
سمیه زارعپور، در ادامه گفتند: «قصهٔ علاقهمندی من به یادگیری سواد مالی خیلی شخصی است. رشتهٔ من کارشناسی گفتاردرمانی است و حدود بیست سال سابقهٔ کار دارم. به محض اینکه فارغالتحصیل شدم، در مرکز کارآفرینی مشغول به کار شدم. در طول سالها نگاهم بیشتر خدمت کردن و اثرگذاری بود تا کسب درآمد. قبل از ازدواج، پدرم بیشتر زندگی را تأمین میکرد و بعد از ازدواج هم همسرم. بنابراین، نگاهم به کار نگاه درآمدی نبود. بعد از سالها کار کردن، ادامه تحصیل دادم و زمانی به این فکر افتادم که بعد از این همه سال، آوردهٔ مالیام چه بوده. درست است که به این کار علاقهمندم؛ اما شاید میشد با همین رویکرد، به آوردهٔ مالی بیشتری میرسیدم. بنابراین، دنبال دورهها و راههایی رفتم که این بعد را تقویت کنم. با آشنایی با شما، به این نتیجه رسیدم که اگر من سواد مالی را بلد بودم، در تمام این سالها دستاوردهای مالیام خیلی بیشتر میشد. خیلی خوشحالم که نگاهم تغییر کرده و دوست دارم برای فرزندم هم همین کار را بکنم. الان هیچ تأثیری در این نگذاشته که خدمت کنم. در کنارش به گسترشش فکر کردم و قدمهایی برداشتم، مثل انجام دادن کارهای پروژهای در کنار کارم. میخواهم از توانمندیهایم استفادههای بیشتری کنم تا به دستاوردهای بیشتری برسم.»
با آشنایی با شما، به این نتیجه رسیدم که اگر من سواد مالی را بلد بودم، در تمام این سالها دستاوردهای مالیام خیلی بیشتر میشد. خیلی خوشحالم که نگاهم تغییر کرده و دوست دارم برای فرزندم هم همین کار را بکنم.
مهدیه ساروی گفت: «من از شش سال پیش تا الان خیلی دنبال این موضوع رفتم. خیلی جستوجو کردم و با مشاوران زیادی حرف زدم. آنها چیزی را به من میگفتند که خودشان در زندگی شخصی تجربه کرده بودند و به کار من نمیآمد. من آموزشی را میخواستم که خیلی دقیق و با جزئیات به من بگوید با پولم چه کار کنم که در دورهٔ شما آن را دیدم. امسال همزمان با زندگی مستقلم، با دورۀ شما آشنا شدم. الان مشغول تمرینم و تازه دارم تمرینها را عملی میکنم. به نظرم هنوز راه طولانی در پیش دارم. اوایل خیلی ناراحت بودم که چرا بعد از شش سال با این دوره آشنا شدم؛ اما حرف دکتر رودی کمی من را آرام کرد: وقتی شاگرد آماده باشد، استاد از راه میرسد. فکر کردم شاید من آن موقع آماده نبودم. جلو ضرر را هر وقت بگیری، منفعت است. الان خیلی خوشحالم که این آموزشها را دیدم و با این ابزارها آشنا شدم. میدانم مسیری که در پیش دارم، درست است»
فاطمه صفوی با بیان اینکه این دوره به لحاظ روانی هم برایش امنیت به همراه داشته، در ادامه گفت: «من بر خلاف بیشتر دوستان، اصلاً دنبال این موضوع نبودم و چک واقعیت در سیونهسالگی به من خورد. ناگهان احساس کردم وارد فضایی تاریک شدهام. به دلیل تغیر موقعیتم و مسئولیتهای جدید در زندگی، دیدم هیچ چیز نمیدانم و از این بابت مضطرب شدم. تا اینکه یکی از دوستانم دوره را به من معرفی کرد. من همیشه فکر میکردم باید خرج کنم! بعضی از جملهها خیلی سادهاند؛ اما برای من که هیچ ذهنیتی از این موضوع نداشتم، تازه و مفید بود. پسانداز، سرمایهگذاری و به ویژه صندوق اضطراری به من کمک بسیاری کرد؛ چون به ذهنم چارچوب و نظم داد. بیان شیوای دکتر رودی برای من که هیچ آشناییای با این موضوع نداشتم، خیلی ملموس بود و مسیر را برایم روشن کرد. جدا از مسائل مالی، تأکید شما بر بعد معنوی هم برای من تلنگر بزرگی بود. همیشه آگاهی به عمل منجر نمیشود؛ اما الان دستکم میدانم درست چیست و سعی میکنم به آن نزدیک شوم. یکی از نکات دیگر که خیلی به من کمک کرد، رضایت شغلی بود. من سالها است با نارضایتی شغلی درگیرم؛ اما به گمان دیگران اشتباه میکنم. وقتی دکتر رودی سه فاکتور رضایت شغلی را خیلی علمی مطرح کردند، متوجه شدم شغل من این فاکتورها را ندارد. قبل از آن، میخواستم سریع شغلم را کنار بگذارم؛ اما دیدم باید عملیاتی وارد شوم. به همین دلیل، کارهای پروژهای گرفتم و کارهای داوطلبانه انجام دادم.»
به نظرم بهترین راه تشویق افراد به یادگیری سواد مالی این است که در عمل رویکردمان را نشان دهیم. دوست دارم این فرهنگ را ترویج دهم. شما ما را آگاه کردید و به ما یاد دادید. چقدر خوب میشود که راهی باشد که اشخاص آگاه از آن راه ارتباطی، شما را به دیگران معرفی کنند.
نرگس سادات غمخواری در ادامه گفت: «دغدغهٔ من خیلی شخصی بود. من از اواخر دورهٔ دانشجویی شاغل بودم و تا قبل از اینکه پسرم به دنیا بیاید، استقلال مالی داشتم. بعد از آن، شرایطم تغییر کرد و در بیرون از خانه کار نکردم. به همین دلیل، نگران بودم که همیشه نمیشود متکی باشم و باید به استقلال برسم. تا اینکه با معرفی خانم شبیری با این دوره آشنا شدم. برای من خیلی امیدبخش بود که با وجود شاغل نبودن، راهی برایم هست که به ایدئالم نزدیک شوم. همیشه از بزرگترهایمان چیزهایی میشنیدیم، اما کامل نبود. با این دوره، گرههای ذهنیام باز شد و آگاهیام کامل شد. البته که این هم تازه نقطهٔ شروع است و بعضی مفاهیم مثل صندوقهای سرمایهگذاری هنوز در الفبای موضوع است و نیاز به آگاهی بیشتر دارد.»
حلیه ملکزاده از علاقهاش به کار با کودکان گفت: «دو هفته پیش پسرم را به دیدن نمایش «کی با من پیتزا میپزه؟» بردم وقتی فهمیدم این نمایش کاری از آکادمی هوش مالی است، خیلی خوشحال شدم. من از همین دغدغهها وارد این دوره شدم. دوست داشتم با بچهها کار کنم. هیچ کس به ما آموزش نداده، در حالی که چقدر لازم بود. در جستوجوهایم با شما آشنا شدم و دیدم کار شما خیلی گسترده است. شما تمام منابع علمی را دنبال کردهاید. خیلی از آشنایی با گروه شما خوشوقتم و دوست دارم در دورههای تربیت مربی کودکان شرکت کنم؛ چون همیشه دوست داشتم علاقه و کارم یکی باشد.»
در ادامه سیما محبی گفت: «من از نظر اقتصادی در وضعیت بسیار خوبی بودم؛ اما بنا به شرایطی این وضعیت تغییر کرد و به صفر رسیدم. با خودم میگفتم چه درسی باید از این وضعیت بگیرم. برای همین، دنبال راههای مختلفی گشتم. هنوز از مرحلهٔ صفر بیرون نیامدهام؛ اما برای خودم رسالتی در نظر گرفتهام و آن این است که به خانمهایی که تجربهای مشابه من دارند، کمک کنم. یکی از دلایلی که در این دوره شرکت کردم هم همین بود که مسائلی را بیاموزم که جای دیگری نیاموختهام.»
دکتر رودی، مدیر آکادمی هوش مالی، با تشکر از صحبتهای حاضران گفت: «معمولاً وقتی وضعیتمان تغییر میکند، حداقل شاخص موفقیتمان بازگشت به وضعیت قبل است. این اشتباه است. ما هیچ رسالتی نداریم پیشرفت قبلیمان را محقق کنیم. شاید هیچ وقت موفق نشویم. بنابراین، میزان موفقیت قبلیمان شاخص نیست. باید از صفر همه چیز را بچینیم و هدفگذاری کنیم؛ چون به صفر رسیدهایم. گذشته تمام شده و باید اتصال خودمان را به آن قطع کنیم تا بار اضافه را تا آینده به دوش نکشیم. نکتهٔ دیگر که بسیار حساس و دقیق است، این است که تجربهٔ هر حوزه به ما صلاحیت آموزش و مشورت نمیدهد. زمانی این اتفاق میافتد که دانش آن حوزه را هم به دست بیاوریم. این آسیبی جدی است که در هر حوزهای به چشم میخورد و در مهارتهای زندگی حساستر میشود؛ چون دخالت در زندگی دیگران است.»
در پایان دکتر رودی، مدیر آکادمی هوش مالی و مهسا صادقی مدیر آموزش آکادمی، از حضور در این دورهمی و بیان تجربیات و پیشنهادها تشکر و قدردانی کرده و آن را برای تیم آکادمی ارزشمند دانستند.