شهر طلا

ایده‌های طلاساز؛ جلد 14 از مجموعه 40جلدی داستان‌های سواد مالی برای کودکان 10 تا 12 ساله

برداشتن گام‌های کوچک اما مستمر، موفقیت‌های بزرگ را رقم می‌زند. کافی است در هر موقعیت، به وضع موجود قانع نباشیم و تلاش کنیم گامی به سمت بهتر شدن برداریم. باید بدانیم و به کودکان خود نیز بیاموزیم که چگونه می‌شود وضع موجود را بهتر کرد. کافی است از کودکی ذهن فرزندان‌مان را پرورش دهیم و از ایده‌ها و طرح‌های آن‌ها برای مسائل هر چند کوچک، با روی باز استقبال کنیم. به این ترتیب، هم به آن‌ها انگیزه داده‌ایم و هم به رشد فکری‌شان کمک می‌کنیم. در راه‌اندازی کسب‌وکارهای جدید هم همین‌ طور است. نیازهای انسان‌ها باعث شکل‌گیری کسب‌وکارها و تولید کالاها و خدمات جدید می‌شود. شخص خلاق و نوآور در هر موقعیتی این نیازها را شناسایی می‌کند و در پاسخ به آن‌ها، محصولاتی می‌آفریند. در واقع، ایده‌پردازی در مسیر درست، اولین گامی است که باید در راه‌اندازی کسب‌وکار و به‌ دنبال آن، موفقیت و پیشرفت برداشت. می‌شود گفت هر نیازی شبیه طلا در عمق معدن است. کارآفرینان آن طلا را می‌بینند و با تلاش و پشتکار، آن را از دل معدن استخراج می‌کنند، تا جایی که دیگر نیازی به کار در معدن طلا نباشد.

«شهر طلا»، داستان دختری کارآفرین به نام «اِمَندا» است. امندا همراه با خانواده‌اش به منطقۀ جدیدی سفر می‌کند تا پدر برای کار به معدن طلا برود. آن‌ها ناگزیرند به تنهایی در حومۀ شهر ساکن شوند تا پدر، آخر هفته‌ها پیش‌شان بیاید. روزی امندا تصمیم می‌گیرد کیک میوه‌ای خوشمزه‌ای درست کند؛ اما آن‌ها نه فر دارند و نه قالب. امندا ناامید نمی‌شود و با همان وسایل کمی که در خانه دارند، شروع به کار می‌کند. نتیجه، موفقیت‌آمیز نیست و برادرهایش او را مسخره می‌کنند. امندا دست از تلاش برنمی‌دارد تا سرانجام موفق می‌شود قبل از برگشتن پدر، کیک را آماده کند. پدر با دیدن کیک خیلی خوشحال می‌شود و از امندا می‌خواهد یکی دیگر درست کند تا به معدن ببرد. هفتۀ دیگر، پدر با سکه‌های زیادی از معدن برمی‌گردد. او کیک را فروخته و سفارش‌های جدید هم گرفته است.

آرام‌آرام مشتری‌ها زیادتر و رفت و آمد مردم بیشتر می‌شود. امندا با آدم‌های جدید صحبت می‌کند تا آن‌جا ساکن شوند و برای رفع یک نیاز، کسب‌وکاری راه بیندازند. خیلی زود «شهر طلا» ایجاد می شود؛ آن هم نه برای پیدا کردن تکه‌های طلا، بلکه به خاطر ایده‌های عالی و سخت‌کوشی برای به نتیجه رساندن آن‌ها. کودکان با خواندن داستان شهر طلا درک می‌کنند که برای کارآفرینی به فکر جدید و امیدواری پیوسته و سخت‌کوشی نیاز دارند. آن‌ها یاد می‌گیرند استفاده از فرصت‌ها، هنر گفت‌وگو و تعامل با دیگران، شناسایی درست و به‌موقع نیازها و پاسخ به آن‌ها، موجب رشد و توسعۀ شهر و جامعه می‌شود.

هشتگ‌های مرتبط


نظر خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی