ولخرجی و بدهی؛ از کجا آغاز میشود؟
4 علت اصلی برای ولخرجی و رفتن زیر بار بدهی
بدهی اجتنابناپذیر است. گاهی اوقات روزگار شرایطی را پیش میآورد که راهی جز بدهی پیشپای آدم نمیماند؛ البته با کمی تدبیر و برنامهریزی میتوان احتمال وقوع چنین شرایطی را کاهش داد. اما افرادی هم هستند که بسیار ساده اسیر بدهیهای هنگفت میشوند. هر کسی هم دلیل و توجیه خودش را دارد. اما خیلی از این دلایل را میتوان در یکی از این چهار مورد قرار داد:
1. مخارج احساسی: خرید برای برخی افراد، در حکم مواد مخدر است؛ اگر خوشحال باشند آنها را خوشحالتر و اگر هم ناراحت و عصبی باشند، از شدت آن کم میکند. گاهی اوقات حجم خریدها آنقدر بالاست که منابع درآمدی فرد در مقابل آنها کم میآورد و او را به استفاده از درآمد دیگران یا همان قرض و بدهی مجبور میکند. اولین کار برای رهایی از این وضعیت، یادداشت تمام خریدهای روزانه است. دیدن اسامی کالاهایی که خریداری شده در حالی که هیچ نیازی به آنها نبوده به قدری فرد را متعجب میکند که بعد از آن، تمام تلاشش را برای پرهیز از اینگونه خریدها انجام میدهد. در ابتدا وسوسه و خیالپردازی برای خرید حتماً به سراغ فرد میآید.
در این شرایط بهتر است عواطفی که احساس نیاز به خرید را در او ایجاد کردهاند روی کاغذ بنویسد. همین پذیرش احساس، باعث میشود برای مواجهه با آن راهحلهای دیگری غیر از خرید هم پیدا کند.
2. یکسان دانستن خرید بیشتر با موفقیت: برخی به اشتباه تصور میکنند همان چیزی هستند که میخرند. اگر پول بیشتری خرج کنند یعنی موفق و مهم هستند، دیگران بیشتر دوستشان دارند و فرزندانشان بیشتر به آنها افتخار میکنند.
اینگونه افراد هنگام خرید چیزهای گرانقیمتی که از عهده پرداخت آن برنمیآیند از اینکه قدرت خریدشان زیر سؤال برود، احساس ناتوانی میکنند. تمام مشکل این افراد فقدان عزتنفس و عدم باور به نیروهای درونی خودشان است. به همین دلیل با توسل به این عوامل بیرونی در پی کسب منزلت و احترام هستند. در نهایت هم بهقدری زیر بار قرض میروند که با سیلی ورشکستگی و فقر به خودشان میآیند. از طرفی در دنیای امروز، همه تبلیغات موجود با بیان جملاتی مانند «با خرید این محصول ارزشمندتر شوید» به چنین تصوراتی دامن میزنند.
3. زندگی در زمان حال: برخی دیگر از آدمها چنین نگرشی دارند که زندگی چیزی جز لحظه اکنون نیست و به قول خیام سعی میکنند غم فردا را نخورند و همین یک دم عمر را غنیمت بدانند و اینگونه خیلی آسان مسئولیت نسبتاً سنگین برنامهریزی برای آینده را از روی دوش خود برمیدارند. آدمهای با این نگرش در گرفتار شدن به دام بدهی مستعدتر از دیگران هستند چون:
- برای پاسخ به نیازها و خوشیهای زمان حال، تمایل زیادی به قرض و دریافت وام دارند.
- اگر وام بگیرند با اعتقاد به اینکه فردا را کی دیده، هیچ عجلهای برای بازپرداخت ندارند و همین موضوع یعنی بدهی بیشتر و بیشتر.
- کم پسانداز میکنند و شاید حتی پساندازی نداشته باشند؛ به خاطر همین است که موقع گرفتاری چارهای جز قرض ندارند.
- به ندرت موجودی حساب جاریشان را بررسی میکنند و به احتمال کمی برای خودشان بودجهبندی دارند.
4. زندگی با آرزوهای آینده: بر عکس گروه قبلی، گروهی دیگر با آرمان و آرزوهایی که دارند زندگی فعلیشان را مدیریت میکنند. این آرمان همان تغییر ناگهانی است که قرار است همه چیز را عوض کند؛ شغل جدیدی که حقوق آن پنج برابر بیشتر است، راهاندازی یک کسبوکار موفق، یک اختراع جدید و مواردی از این دست. آنها بر اساس پیشبینیهایشان از آینده همین امروز شروع به دریافت قرض میکنند. به این امید که با رخ دادن آن اتفاق، دهها برابر مقدار بدهیشان به دست آورند.
در حقیقت این افراد نه درآمد آینده بلکه امید به درآمد آینده را خرج میکنند. پولی را خرج میکنند که هنوز به دست نیاوردهاند. چیزی که این افراد به یادگیری آن نیاز دارند زندگی بر اساس واقعیتهاست نه چیزی که در ذهنشان به آن پر و بال دادهاند؛ زندگی در خانهای که الان توانایی پرداخت اجاره آن را دارند، شام خوردن در رستورانی که به جیب امروزشان میخورد و پوشیدن لباسهایی که متناسب با درآمدشان است.
هشتگهای مرتبط
نظر خود را بنویسید
مطالب پیشنهادی
-
بودجهبندی و به دستگرفتن کنترل زندگی
آنچه باید درباره چیستی و نیستی بودجهبندی بدانیم
-
-
تندرستی و پولدرستی
توان اقتصادیمان را به باشگاه بفرستیم؛ اهمیت آموزش سواد مالی
-
کفش، نیاز است و آلاستار، خواسته
دو کلمهای که اشتباه گرفتنشان، دردسرهای زیادی به بار میآورد!
-
چرا خانمها مهمترند؟
80 درصد زنانی که در پیری در فقر زندگی میکنند در دوره جوانی و میانسالی فقیر نبودهاند.
نظرات
دقیقا همین طوره. فقط رعایت کردنش، به تمرین احتیاج داره. موفق باشید
خیلی مفید بود ممنون.
سلام. کاملا درست است و صحیح.