این بار طلا عیار خاندان را می‌سنجد!

یادداشتی بر فیلم سینمایی «شب طلایی»

هر کدام از فلزها و عنصرها داستانی دارند؛ اما شاید داستان هیچ کدام‌شان به شکوه و عظمت طلا نرسد. از طلا در چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح در کتاب مقدس هندیان سخن رفته است. هخامنشیان در هزارۀ سوم پیش از میلاد، اولین بار در جهان این فلز ارزشمند را تبدیل به سکه کردند و آن را «دریک» نامیدند.

طلا همواره نشان حاکمان و هدیه‌ای گرانبها برای محبوبان بوده و در هر دو، نمادی برای پایداری حکومت و عشق بوده است؛ اما آنچه طلا را طلا کرده، میل ترکیبی بسیار کم با دیگر عناصر بوده است. همین واکنش‌ناپذیری البته آن را مبنای بسیاری تنش‌ها میان انسان‌ها کرده و چه انسان‌های بسیاری که در راه به دست آوردن و نگهداری از آن جان داده‌اند.

در «شب طلایی» به‌سان همۀ قرونی که انسان‌ها با این فلز آشنا بوده‌اند، طلا تنش می‌آفریند. یکی از مهم‌ترین خطرات نگهداری طلا سرقت آن است. از یک سو، تورم ارزش پول را کم می‌کند و به سنت دیرینه و به دلیل ناآشنایی با گزینه‌های دیگر سرمایه‌گذاری، طلا ساده‌ترین راه حفظ ارزش پول است؛ کاری که شخصیت اصلی فیلم انجام داده است. از سوی دیگر، سارقان دست از سرقت اسباب خانه از قبیل فرش و تلویزیون و تابلو برداشته‌اند و رو به طلا، این شیء کم‌حجم و کم‌وزن و گرانبها آورده‌اند.

از میان راه‌های مختلف محافظت از طلا، نادرست‌ترین آن‌ها سپردن آن به بزرگتر فامیل و نگهداری آن در خانۀ دوست و آشناست. آن گاه که ریسک، ریسک سرقت است، چه تفاوتی میان این خانه و آن خانه وجود دارد؟ این گره اصلی داستان است. دو شمش طلا در خانۀ بزرگتر فامیل گم می‌شود. این پررنگ‌ترین آموزۀ سواد مالی در «شب طلایی» است.

طلاها نه دسترنج و نه پس‌انداز، بلکه سرمایه‌گذاری خانواده در یک طرح تولیدی نافرجام است. داماد خانواده در راه‌اندازی آن شکست خورده و خواسته با تبدیل پول‌ها به طلا، دست‌کم در حفظ ارزش پول سرمایه‌گذاران موفق باشد. این چشمۀ جاری سرمایه‌گذاری نزدیکان بر طرح‌ها و ایده‌ها به جای قرض گرفتن از آن‌ها، با اطلاع‌رسانی نکردن سرمایه‌پذیر و نظارت نکردن سرمایه‌گذار به گندآب اختلاف خانوادگی سرازیر می‌شود.

یک مانع مهم در فرایند جذب فرشته‌های کسب‌وکار از خویشاوندان، همین ننوشتن قرار و مدارهاست که سنت دیرپای بزرگان و البته بزرگتر این خانواده نیز بوده است. این چنین است که قرار مالی پایدار می‌شود و جریان اطلاعات و نظارت بر مدار درست خود به گردش درمی‌آید.

این گره همچنان بازنشده باقی می‌ماند تا اینکه تشت رسوایی به زمین می‌افتد. فداکاری مادران و ندیده شدن و نداشتن هیچ چیزی و به ویژه استقلال مالی، انگیزۀ سرقتی می‌شود که دستی از انتقام از گره فرعی دیگر داستان برون می‌آید و نتیجه را منحرف میکند. در این میان، وصله‌پینۀ مادر بر نگه داشتن خاندان کنار هم، به موی سپید و کمرمقِ زنده ماندن مادر بند است.

«شب طلایی» پر است از آموزه‌ها و مفاهیم سواد مالی، از خرج و پس‌انداز و شوک‌های درآمدی و هزین‌های گرفته تا اعتبار و بدهی، سرمایه‌گذاری و مدیریت ریسک و تصمیم‌گیری مالی که به شماره تا چهارده مفهوم سواد مالی می‌رسد؛ اما این همه در سایۀ پیام اصلی قرار دارد. سایۀ پنهانکاری و زیروروکشی همگی با هم از هر سن و هر مکتب فکری و هر مرام اجتماعی در خانوادۀ گسترده که جلوی بزرگتر فامیل کارت تبریک برای هم می‌فرستند و در جریان زندگی زخم بر هم می‌زنند.

«شب طلایی» از آن جهت طلایی نیست که طلا باعث چنین اختلافی شده است. از آن جهت طلایی است که این بار طلا در آن شب، ماه شکاف نسلی و بین نسلی را از پشت ابر بیرون کشیده است.


هشتگ‌های مرتبط


نظر خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی