سواد مالی همشهری کین

سرمایه‌داری بزرگ که در هنگام مرگ تنها یک کلمه‌ گفت: «گل رز»

«گل رز» آخرین واژه­‌ای است که به زبان آورد، همان شادی و نشاطی که در میان سپیدی و پاکی دوران کودکی‌­اش جا گذاشت؛ سال­‌های اولیه زندگی خود را در شهری کوچک به همراه پدر و مادر می­‌گذراند. به اجبار مادر، به سفری بی‌بازگشت پای نهاد، که هدفش تبدیل او به فردی ثروتمند و موفق بود. در این راه کامیابی­‌های بسیار مالی و چند ناکامی­ در عرصه اجتماعی را تجربه کرد. گرچه توانست ثروت انبوهی خلق کند ولی هیچ‌گاه روی آرامش و شادی را چنان که باید و شاید نچشید.

«چارلز فاستر کین» شخصیت اصلی فیلم «شهروند کین» از طرف مادر خود وارث معدنی در کلورادو بود. مادر چارلز حق بهره‌­برداری از آن معدن را به شرکتی سپرده بود که در ازای آن، سالانه 50،000 دلار به او پرداخت می­‌کرد؛ مسئولیت تربیت چارلز نیز تا بیست و یک سالگی برعهده همان شرکت بود. آن معدن برای چارلز مانند یک نیروی محرکه اولیه عمل ­کرد؛ جرقه­‌ای برای ورود به دنیای سرمایه­‌گذاری.

موعد مقرر فرا می­‌رسد، تولد بیست و یک سالگی چارلز است و طبق قانون، باید زمام امور اقتصادی را خود در دست بگیرد. ولی انتخاب او چیزی نیست که همه انتظارش را داشتند؛ در نامه‌­ای به آقای فاستر (مسئول رسیدگی به این کار) می­‌نویسد علاقه‌­ای به اینگونه فعالیت­‌ها ندارد و سرپرستی یک روزنامه به نظرش خیلی جالب می­‌آید!

چارلز همراه با تنها دوست صمیمی خود روزنامه‌­ای ورشکسته را عهده دار می‌­شود و در طول سال‌­های پیش‌رو نه تنها همان روزنامه را به موفقیت­‌های بسیار می­‌رساند، بلکه سی و هفت روزنامه دیگر تاسیس می­‌کند. بیشتر تیترهای روزنامه­‌های او جنجالی هستند، از منافع اقشار ضعیف جامعه حمایت می­‌کنند و علیه ثروتمندان مقاله می­‌نویسند. گویی هم­زمان، خود دو نقش در زندگی ایفا می­‌کند، روزنامه­‌نگاری مدافع مردمِ کم­‌درآمد و دیگری صاحب­ کسب­‌وکارهای متفاوت و بسیار؛ دو سندیکا، یک شبکه رادیویی، فروشگاه‌­های زنجیره‌­ای، کارخانه کاغذسازی، مجموعه‌­های مسکونی، جنگل و کشتی­‌های اقیانوس‌پیما بخشی از ثروت وی در طول سال­‌های زندگی‌اش هستند.

«چارلز فاستر کین» مانند بسیاری از کارآفرینان موفق دیگر، تمرکز فعالیت­‌های اقتصادی خود را بر سرمایه­‌گذاری بیشتر بنا نهاده بود. مصداق آن را در یکی از گفتگوهای او با همکارش می‌­بینیم که به کنایه می‌­گوید: «تو همیشه پول را برای خرید اجناس به کار می‌­بری نه سرمایه‌­گذاری» از ویژگی‌­های مشترک دیگر  او با افراد ثروتمند علاقه‌­اش به جمع‌آوری کلکسیون‌های مختلف بود؛ سال­‌ها به جمع­‌آوری کلکسیون مجسمه مشغول بود و در سال‌­های پایانی زندگی خود نیز علاقه بیشتری به جمع­‌آوری الماس داشت.

تربیت سال­‌های ابتدای زندگی چارلز به پرورش استعدادش در سرمایه­‌گذاری و ثروت­‌اندوزی محدود شده بود. ولی او در تمام طول عمر خویش و در همه ابعاد زندگی خود گویی در پی یک گمشده حقیقی سرگردان بود؛ این سرگردانی در روابط عاطفی­‌اش نیز آشکار است. در ابتدای جوانی از روی جاه­‌طلبی با برادرزاده رئیس­‌جمهور ازدواج می‌­کند؛ او حتی کاندیدای ریاست‌جمهوری هم می‌شود ولی با رسوایی پیش از انتخابات، همسر اولش او را ترک می­‌کند و چارلز تنها چند روز بعد از آن با دیگری ازدواج می­‌کند و این ازدواج هم بعد از چند سال به طلاق می­‌انجامد. او هیچ‌­گاه نمی­‌تواند به فردی عشق داشته باشد؛ اما از دیگران طلب محبت می­‌کند ولی آن‌قدر غرق در قدرت­‌طلبی، فعالیت­‌های سیاسی و اقتصادی می‌­شود که مجالی برای مواجه با احساسات راستین خود نمی­‌یابد. این مسأله منشا ناکامی­‌های عاطفی، اجتماعی و سیاسی او محسوب می­‌شود. گرچه در حوزه شغلی خود، موفقیت­‌های بسیار به دست می­‌آورد.

سرانجام در سال 1941 در زانادو، تفریح‌گاه اختصاصی خود که از نظر عظمت و شکوه با اهرام مصر برابری می­‌کرد و در انبوه نعمات و امکاناتی که فراهم کرده بود ولی در عزلت و تنهایی چشم از جهان فرو ­بست.

هشتگ‌های مرتبط


نظر خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی