عطرآلود

اشک‌آلود در قفس ترس از پول

پول در سواد مالی، آن چیزی نیست که در اقتصاد دربارۀ آن گفت‌وگو می‌شود. پول در سواد مالی، خودِ پول و یک پدیدۀ بیرونی نیست؛ آنچنان‌که در اقتصاد هست. رابطۀ انسان با پول، موضوع سواد مالی است. حرف از رابطه که به میان می‌آید انواع احساس‌ها از ترس، عصبانیت، ناراحتی، لذت، اعتماد و توقع گرفته تا شگفتی پای در موضوع دارند.

در اولین گفت‌وگوهای شخصیت اصلی و مکمل، علی، عاطفه را به ترس از کارفرمایش متهم می‌کند؛ پاسخ عاطفه هویت فیلم را از نظر سواد مالی آشکار می‌سازد: «جرأتم رو قسط و قرض گرفته».

همین جملۀ عاطفه اما، تمام داستان علی است. ناداری پدر علی و زندگی دشوار کودکی منشأ ترس او از «نداری» و «از دست دادن» است. پول منشأ ترس‌هاست و تصمیم‌گیری بر اساس ترس، زندگی را نابسامان می‌کند. علی از ترس «نداری» گام به گام زندگی‌اش را خراب می‌کند و این کار را با تصمیم به سقط فرزندش شروع می‌کند.

اگر پول تمام توجه انسان را بگیرد، از انسان دور می‌شود و چون بر کار و آورده تمرکز شود، باز می‌گردد. عاطفه چنین می‌گوید: «حواست به پول نباشه ... به فکر عطرت باش» و حاضر است دارایی‌اش را هزینه کند تا فکر علی به پول نباشد.

پول در سواد مالی، آن چیزی نیست که در اقتصاد دربارۀ آن گفت‌وگو می‌شود. پول در سواد مالی، خودِ پول و یک پدیدۀ بیرونی نیست؛ آنچنان‌که در اقتصاد هست. رابطۀ انسان با پول، موضوع سواد مالی است.

اما نوع اندیشۀ مردانه (چه غریزی و چه آموخته) به علی اجازه نمی‌دهد، آن را بپذیرد؛ درد مردانه در او جوانه می‌زند و رشد می‌کند. درد مردانه، آن است که من مسئول تمام عیار زندگی مالی هستم و هر بد و خوبی را به جان خواهم خرید تا زندگی برای خانواده‌ام، بی‌نگرانی باشد. خانواده را بی‌اطلاع از گیروگورهای مالی می‌گذارد. او در حالی که می‌رقصد، اشک می‌ریزد و حتماً به بودنش افتخار می‌کند؛ گرچه خانواده همواره نگران و نگران‌تر می‌شود.

درد مردانه به سکوت فرامی‌خواند. علی می‌ترسد ماجرا را به عاطفه بگوید؛ چون نمی‌خواهد او، آلودۀ امور مالی شود. می‎ترسد به سرمایه‌گذار بگوید چرا بر قرارداد اصرار دارد و چرا پیش‌پرداخت می‌خواهد. ترس از دست دادنِ هویت «مرد خانه» و « مرد کار»، او را ترسانده است! اما کسی هست که می‌تواند به او بگوید: یک رفیق! مسأله مالی‌اش را به رفیق می‌گوید. اینکه درباره امور مالی صادقانه و کامل سخن می‌گوید، یک گام به جلو است. اما به دوستی که راهی یا راه درستی پیش پایش نمی‌گذارد، گام‌ها به عقب است.

مرد در وانفسای اقتصاد این روزها تنهاست و چه از روی غریزه و چه آموخته سکوت می‌کند و در درون خود فرو می‌ریزد. رفیق می‌خواهد که او را قضاوت نکند و یاری‌اش کند و  مرد بودنش را به خطر نیاندازد. دلم برای علی رزاقی برای آقای فرامرز و تمام مردان سرزمینم سوخت. کاش می‌دانستیم بهترین رفیق و همسفر این روزهای دشوار همسر است و هم اوست که می‌تواند علی‌ها را دریابد و خانواده را به پا دارد.  

 

هشتگ‌های مرتبط


نظر خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی