بلوای سرمایهگذاری
«روز بلوا» از منظر سواد مالی
در چند سال اخیر، خبر زیان سرمایهگذاران در مؤسسههای مالی و اعتباری، جزو اخبار داغ کشور بود و در نهایت، مسأله با دخالت دولت در این ماجرا و پرداخت مبالغ موردنظر به سرمایهگذاران حل شد. البته این اتفاق فقط در کشور ما رخ نداده است و کشورهای دیگری نیز با چنین مسائلی مواجه شدهاند. پس از این اتفاق، عملکرد این مؤسسهها و نهادهای ناظر بسیار نقد شده است. موضوع این یادداشت دربارۀ این رخدادها نیست، ولی هیچگاه پژوهشگری رفتار سرمایهگذاران این مؤسسهها را بررسی نکرده است و در این باره صحبت نشده است که چرا آنها این مؤسسهها را انتخاب کردهاند. تا به حال از خود پرسیدهاید این افراد چقدر در شناخت مؤسسههای اعتباری، بهعنوان یکی از حوزههای سرمایهگذاری، مهارت داشتند و چرا آنها را انتخاب کردند؟ و اگر این انتخاب را نمیداشتند، چه انتخابهای دیگری انجام میدادند؟ و اکنون نتایج آن انتخابها چه بود؟
در صحنهای از فیلم «روز بلوا»، شاهد خودسوزی مادری مستأصل مقابل مؤسسۀ اعتباری هستیم که برای تأمین مخارج فرزندان یتیمش ماترک همسرش را فروخته و مبلغ آن را به یکی از این مؤسسهها سپرده است. این صحنه، تلخترین انتخاب زندگی یک انسان را نشان میدهد. اما آیا این امر بدان معناست که نتیجۀ هر سرمایهگذاری اینچنین خواهد شد؟
در صحنهای از فیلم «روز بلوا»، شاهد خودسوزی مادری مستأصل مقابل مؤسسۀ اعتباری هستیم که برای تأمین مخارج فرزندان یتیمش ماترک همسرش را فروخته و مبلغ آن را به یکی از این مؤسسهها سپرده است.
شنیدن مکرر اخبار افزایش قیمتها در بازارهای مختلف و افزایش هزینههای زندگی، افراد جامعه را ترغیب میکند دست به دامان سرمایهگذاری شوند. در ابتدا، آنها میخواهند ارزش پولشان را حفظ کنند و سپس به فکر کسب سودند. افراد بسیاری نیز هستند که برای رسیدن به وضعیت مالی مناسب و ارتقای کیفیت زندگیشان، سرمایهگذاری میکنند. این افراد که معمولاً دانش و مهارت چندانی در سرمایهگذاری ندارند، به امید کسب سودهای کلان و پیمودن ره صدساله در یک شب، بدون بررسی، کل سرمایۀ زندگی خود را وارد یک یا چند حوزۀ سرمایهگذاری میکنند. آنها ریسکهای این حوزهها را نمیشناسند و به این موضوع توجه نمیکنند که کمتر شیوۀ سرمایهگذاریای وجود دارد که میتواند در زمانی کوتاه، وضعیت زندگیشان را متحول کند و اگر آن سرمایهگذاری نتیجه ندهد، تازه اول بدبختی است، زیرا این افراد نمیدانند چطور باید زیانهای واردشده را جبران کنند. متأسفانه آنها طعم تلخ عواقب ناآگاهی و کممهارتی خود را خواهند چشید.
احتمالاً زمان انتخاب یکی از حوزههای سرمایهگذاری، تنها معیار این افراد بیشتربودن سود پرداختی است بدون آن که پیش از سرمایهگذاری برای خود مشخص کنند اگر سرمایهگذاری آنها، زیانده شود، چه تصمیمی بگیرند و وقتی در معرض ریسکهای سرمایهگذاری قرار میگیرند چگونه از خود و سرمایهشان محافظت کنند. اگر نوع سرمایهگذاری و ریسکهای آن را نشناسیم، زیانی که سپردهگذاران در مؤسسههای اعتباری غیرمجاز متحمل شدند، میتواند برای سایرین در دیگر سرمایهگذاریها نیز اتفاق بیفتد.
با این وصف، بحران مؤسسههای مالی غیرمجاز، نتیجۀ ناکارآمدی نهادهای مالی و نهادهای ناظر بر آنهاست؛ اما نکتۀ مغفولمانده آن است که ناکارآمدی این دو نهاد، در بستری از کمسوادی مالی مردمان در عرصۀ سرمایهگذاری (مانند ناآگاهی از گزینههای سرمایهگذاری، ناتوانی در سنجش ریسکها، پذیرش یا پوشش آنها و...) روی میدهد.
نظر خود را بنویسید