آموزههای سواد مالی در گلستان-4
حفظ عزت نفس در مشکلات مالی
«گلستان»، بازتاب معاشرت گستردۀ سعدی با طبقات گوناگون مردم و آگاهی از طرز فکرها و سلیقهها و آرزوها و خواستههایشان در آن زمان است. در این میان، مال و ثروت، فقیر و غنی، تجارت و سخاوت، بخل و بخشندگی همه در کنار هم، زنجیرهای از مفاهیم مالی و اقتصادی را به نمایش میگذارند. سعدی با ریزبینی و نکتهسنجی خود به بررسی مسائل مالی، به ویژه معیارهای اخلاقی وابسته به این مسائل، مانند قناعت و سخاوت، پرداخته است. با مطالعه بابهای «در فضیلت قناعت» و «در اخلاق درویشان»، میتوان برای ارتقاء تدبیرهای اقتصادی و پرورش اخلاق اقتصادی، توشه خوبی برگرفت.
خواهشگری و عزت نفس
خواهشگری و درخواست پول از دیگران حتی به شکل قرض، موجب خواری و کاستی عزت نفس شده و موقعیت فردی و اجتماعی شخص را تحت تأثیر قرار میدهد؛
دانشمندی نانخور بسیار و درآمدی اندک داشت. روزی نزد استاد و مرادش بود، از سختی معیشت و دشواری خرج و مخارج خانواده گلایه کرد. استاد که روی شاگرد حساب دیگری میکرد و برایش ارزش بسیاری قائل بود، از طرح این مسئله خوشش نیامد؛ پس به حقوق مرد افزود، اما ناخواسته از علاقه و ارادتش به او کاسته شد. شاگرد که متوجه سردمهری استاد شده بود، از کارش پشیمان شد. با خود گفت: «به حقوقم افزوده و از آبرویم کاسته شد. به درستی که بردباری بر بینوایی، بهتر از خواری خواهشگری است.»
از چه کسانی کمک مالی نخواهیم
سعدی با نقل سه حکایت، سه گروه را از دایره حامیان فرد در مشکلات مالی خارج میکند:
1. انسان بخیل
جوانمردی در جنگ، زخمی عمیق برداشت. کسی به او گفت: «فلان تاجر ثروتمند، پادزهر جراحت تو را دارد. اگر از او خواهش کنی شاید قدری به تو ببخشد. اما آنقدر بخیل است که اگر به جای نان، آفتاب در سفرهاش بود، تا روز قیامت کسی روز روشن را نمیدید.» جوانمرد گفت: «اگر من از او درخواست پادزهر کنم، دو حالت پیش میآید، یا به من میدهد یا نمیدهد؛ به فرض که چیزی بدهد، یا فایده دارد یا بیفایده خواهد بود. اما ننگ درخواست از او قطعی است. اگر کسی هندوانه ابوجهل را از انسانی بخشنده بگیرد، ارزشش بیشتر از گرفتن شیرینی از دست آدم بخیل است.»
2. انسان خشن و بداخلاق
عطایش را به لقایش بخشیدم.
برای درویشی تهیدست، ضرورتی پیش آمد که نیاز فوری به پول داشت. کسی به او گفت: «فلانی بسیار مالدار است، برخیز تا تو را نزد او برم تا کمکت کند.» درویش و مردِ همراهش به خانه مرد ثروتمند وارد شدند. درویش چشمش به کسی افتاد که با لبهای آویزان و ابروان درهم کشیده و با حالتی عبوس و خشن نشسته است؛ پس بازگشت و سخنی نگفت. مرد از او پرسید: «چه کردی؟» درویش در پاسخ گفت: «بخشش او را به دیدار ناخوشایندش بخشیدم! هرگز از آدم بداخلاق و تندخو درخواستی نکن و حاجتی نخواه، چون اخلاق بد او تو را غمگین و فرسوده میکند. اگر هم غم و غصهای داری، دست کم با کسی بگو که از دیدن روی گشاده او آرام شوی، حتی اگر مشکلت حل نشود.»
3. انسان بیقید و بند
سعدی میگوید: «سالی در اسکندریه خشکسالی شد. همه مردم، خصوصاً تهیدستان از آن وضعیت به ستوه آمده بودند. در این شرایط، شخصی که به فساد اخلاق و بیبندوباری شهره بود، نعمتی فراوان نیز در اختیار داشت؛ به تهیدستان پولهای کلان میبخشید و از مسافرانی که به آنجا میآمدند، پذیرایی گرمی میکرد. اما در کنار همه این بخششها، بیاخلاقی او به مهمانان سرایت میکرد. با این حال گروهی از تهیدستان، به تنگ آمده و قصد که از او کمک بگیرند. آنها نزد من آمده با من مشورت کردند. من در پاسخ گفتم: «اگر کسی از شدت گرسنگی بمیرد، برایش بهتر است از اینکه پسمانده دهان سگی را بخورد. اگر کسی بیهنر و بیاخلاق است، حتی اگر مانند فریدون غرق در نعمت و آسایش است، از او پرهیز کن.»
هشتگهای مرتبط
مطالب پیشنهادی
-
-
آموزههای سواد مالی در کلیله و دمنه-1
توصیههایی درباره ضرورت «کسب و تدبیر درآمد»، از زبان «بزرگمهر»، «برزویۀ طبیب» و «مرد تاجر»
-
خوک یا گاو؛ ثروت اندوزی یا کوشش و باروری؟
نکاتی درباره نماد سواد مالی در غرب و مقایسه آن با نمادهای اسلامی و ایرانی
نظر خود را بنویسید