آیا سواد مالی، اسلامی است؟
از قورمه سبزی و پیتزا تا ذبح شرعی خوک!
بیتردید شرط دینداری، مراقبت از باورها، ارزشها و رفتارها در برابر آموزههایی است که میخواهیم یاد بگیریم و بهکار بریم. از اساس، یکی از آموزههای الهی، بررسی غذای جسم و روحمان است. فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ ﴿عبس/24﴾ انسان باید به غذای خود نگاهی دقیق داشته باشد؛ امام باقر (ع) در تبیین آیه فرمودند: پس هر کس ببیند علم و دانش را از چه کسی فرا میگیرد (الکلینی1388ق: ج1، 49).
این سوال همان اندازه نادرست است که بپرسیم «آیا تغذیه، اسلامی است؟»
با این وصف، سؤال از اسلامی بودنِ سواد مالی، نادرست نیست و البته سؤال درستی هم نیست. این سوال همان اندازه نادرست است که بپرسیم «آیا تغذیه، اسلامی است؟» آشکار است انسان نیاز به غذا دارد؛ تغذیه، ضرورتی برای بُعد مادی از هستی ماست و اسلامی یا غیراسلامی یا ضداسلامی بردار نیست. سواد مالی نیز یک ضرورت زندگی است. هر انسانی در زندگی دخل و خرج دارد و این دو را مدیریت میکند و تدبیر بُعد اقتصادی-مالی لازمه هستی ماست و نمیتواند وصف اسلامی یا غیراسلامی بگیرد. مخالفان و موافقان و بینظران درباره اسلامی بودن سواد مالی، همگی دانایی، توانایی و نگرشهایی در تدبیر امور مالی خود دارند.
اما سوال از اسلامی بودن سواد مالی، همان اندازه درست است که بپرسیم: «چه سبکی از تغذیه، اسلامی است؟» سه دیدگاه را میتوان در سبک تغذیه بر اساس آموزههای اسلامی برشمرد که کمک خوبی در فهم سواد مالی بر اساس آموزههای اسلامی میکند:
- دیدگاه اول. در رژیم غذایی مبتنی بر آموزههای اسلامی هرگونه خوردنی یا آشامیدنی شامل پنج حکم حلال، مستحب، مباح، مکروه و حرام است. آداب و شرایطی برای خوردن و آشامیدن نیز وجود دارد. در واقع، آموزههای اسلامی شامل تدوین دستورپخت یا نوع خاصی از غذا نمیشود. هر ملتی غذاهایی را در فهرست فرهنگی خود دارد و همان قدر که قورمه سبزی ایرانیها، اسلامی است، سوشی ژاپنیها، هم اسلامی است؛ به شرطی که در مواد اولیه، دستور پخت و شیوه مصرف، احکام و آداب تغذیه اسلامی رعایت شود. در این دیدگاه، کسی که پنج حکم درباره مواد غذایی و آداب استفاده از آن را میداند و رعایت میکند، تغذیه اسلامی دارد.
با این وصف، آگاهی و رعایت پنج حکم درباره محصولات و خدمات مالی و نیز پیروی از آداب اسلامی در رفتار مالی به معنای سواد مالی اسلامی است.
- دیدگاه دوم. برخی اندیشمندان، دایره تغذیه اسلامی را تنگتر از احکام و آداب آن میگیرند. آنان برخی غذاها را -گرچه حرام نیست- اسلامی نمیدانند! مانند پیتزا. چراکه غذای سریع (فست فود) محصول یک تفکر است که آن تفکر با اندیشه دینی سازگار نیست. با این وصف، ترویج پیتزا خلاف تربیت دینی است؛ البته حرام نیست و میتوان آداب اسلامی را در مصرف آن رعایت کرد.
این چنین، رفتار مالی مانند پسانداز یا محصول مالی مانند بیمه –گرچه حرام نیست- اما با توکل به خدا سازگار نیست. چون اندیشه پشت پسانداز و بیمه، تضمین آینده است و در توکل، آینده را – نه به تدبیر خود که - به خدا واگذار میکنیم. یا تلاش برای افزایش ثروت خالص و رصد آن در طول سالهای زندگی، با سنت رزق سازگار نیست.
این چنین، برخی نهادهای مالی و محصولات و خدمات آنها مانند بانک یا بورس را از اساس طراحی شده برای مقاصدی غیر الهی و مادی و در خدمت نظام سرمایهداری و خوی استکباری میدانند که نمیتوان از آنها بهره برد و از رسیدن به آن مقاصد سرباز زد! بنابراین، ارائه آن به جامعه، جامعه را به سمت مقاصد مادی و غیر الهی میبرد.
سیاست آکادمی هوش مالی
آکادمی هوش مالی، نهادی آموزشی-پژوهشی در سطح کاربردی است و در مسیر دیدگاه اول حرکت میکند؛ به این معنا، رعایت احکام پنجگانه در دستور فعالیتهای آکادمی در تألیف، ترجمه و تولید محتوا و منابع آموزشی است. ترویج آداب و اخلاق تدبیر امور مالی نیز بخشی دیگر از فعالیت آکادمی است. آموزههایی که در چارچوب شریعت قرار میگیرد و در منطقهالفراغ تعالیم دینی است و در نهادهای مالی مانند بانک مرکزی، سازمان بورس و بیمه مرکزی تایید شده است، در تولید محتوا و منابع آموزشی نیز استفاده میشود؛ مانند انواع سرمایهگذاری و انواع بیمه، انواع حسابهای بانکی و انواع گوناگون اخذ تسهیلات.
دیدگاه دوم و سوم، برای رسیدن به بلوغ و ارائه کاربردی به جامعه، نیازمند پژوهشهای بنیادین است که سالهاست دانشگاهها، حوزههای علمیه، نهادها و مؤسسات بسیاری در ایران برای پاسخ به آن تجهیز شدهاند. با این حال، فارغ از اینکه این دست دیدگاهها تا چه اندازه درست یا نادرست هستند، آکادمی آن را شایسته بررسی و دستیابی به نتیجه کاربردی میداند و تلاش میکند در مصاحبه با خبرگان دینی و اقتصادی، این دست تبیینها را به بحث گذاشته و میوههای آن را در اختیار جامعه مخاطبان خود گذارد تا به تدریج سبک زندگی مالی بر اساس حقایق الهی بنیان نهاده شود.
بررسی عمیقتر
سواد مالی، بکارگیری آموزههای مدیریت مالی در سطح فردی است؛ مدیریت یکی از رشتههای تمدن حاضر از یک سو، و اسلام، آخرین شریعت الهی از سوی دیگر، هر دو، پر از مفاهیم و نظریههای تبیینی و آموزههای تجویزی است. دغدغه متدینین برای حفظ دین و همراهی با علم، صحنهای آمیخته با تردید میان این دو شکل داده است.
اندیشمندان گاه در تلاش برای آشتی دو عرصه مدیریت و اسلام به ارائه شواهدی از منابع اسلامی در فضیلت آنچه مدیریت عرضه میکرده است، روی آوردهاند و به «آنچه اسلام قبلها گفته» و «امروز دیگران میگویند»، افتخار کردهاند. گاه اسلام را به عنوان قید مدیریت برشمرده و مدیریت رایج را -در صورتی که تعارضی با گزارههای فقهی یا اخلاقی نداشته باشد- مدیریت اسلامی نامیدهاند. گاه عنوان، چارچوب و قالب را از مدیریت گرفته و محتوا را از اسلام تأمین نموده و این چنین راه را بر ایدههایی نچسب و تکلّفآمیز باز کردهاند. گاه نیز دستاوردهای بشری را کنار گذاشته و تنها منابع اسلامی را (گاه با استناد به یک حدیث یا آیه) مبنای طرح مدیریت اسلامی قرار دادهاند؛ نتیجه، یا چندان تفاوتی با توصیه های مدیریت رایج نمیکند یا چندان کاربردی نیست که به جامعه سودی رساند. هر یک از این اندیشمندان با دغدغهای یکسان، پاسخی متفاوت دادهاند و گاه پاسخهای یکدیگر را نادینداری شمردهاند!
این چنین، پرونده علم و دین، مدیریت و اسلام همواره در جامعه علمی باز است؛ نکته مهم این است که در سطح فردی همیشه و در سطح حکمرانی با انقلاب اسلامی و ورود اسلام به عرصه اجرایی، پای این پرونده باز علمی به میدان عمل کشیده شد. البته این موضوع ویژه ایران و پس از انقلاب نیست؛ عموماً در کشورهای اسلامی با ورود علم جدید و ابزارهای آن، نوعی غربزدگی و خودباختگی ایجاد گردید و عامل عقبماندگی نیز به اسلام و تعالیم اسلامی نسبت داده شد. اندیشمندان دینی در تکاپو برای حل این چالش، یا یکسره علم و فنآوری را نفی کردند یا در تلاش برای آشتی عرصه علم و دین به رفع تعارضهای ظاهری بسنده کردند یا به تعارضهای مبنایی و ارزشی پرداختند؛ این رویکرد سوم، بعدها نام «اسلامی کردن علوم» به خود گرفت. در جهان، اولین کنگره جهانی اقتصاد اسلامی در عربستان در سال 1974 و اولین کنگره جهانی اندیشه اسلامی در سوئیس در سال1977 تشکیل گردید. مولود کنگره دوم، موسسه جهانی اندیشه اسلامی در ویرجینیای آمریکا بود که در سال 1982 با همکاری دانشگاه پاکستان، دومین کنگره جهانی اندیشه اسلامی را با عنوان «اسلامی کردن معرفت» برگزار نمود. این دست نشستها در سطح بینالمللی ادامه دارد.
در ایران، با انقلاب این عرصه جدیتر شد. اما پیدایش عناوینی همچون جنبش نرمافزاری، تولید علم، مرجعیت علمی، کرسیهای آزاد اندیشی و نظایر آن در ابتدای دهه هشتاد و تاکید بر آن از سوی نخبگان و دستاندرکاران، نشان میدهد که پس از گذشت دههها از انقلاب، هنوز به این نیاز پاسخ شایستهای داده نشده و مساله همچنان باقی است. دهه نود نیز عرصهی نبرد آرا و نظریهها در موضوعات چیستی، چرایی و چگونگی تحقق علوم انسانی اسلامی بوده است؛ اما اجماعی دستِ کم نسبی بر اسلامی شدن دانش، میان نخبگانِ هر حوزه دانشی و حتی میان کسانی که به این موضوع باور دارند، وجود ندارد. گلایههای رهبر انقلاب از مجموعههای دانشگاهی در آموزش علوم انسانی، مبتنی بر جهانبینی غربی و مادی و عدم تولید علوم انسانی بر پایه معارف الهی و قرآنی، به همین مساله باز میگردد.
راه برونرفت از این مسأله تغییر زاویه دید به علم و دین و بررسی کشفی بودن (هست و نیست) یا اعتباری بودن (باید و نباید) گزارههای هر یک از این دو و سپس تبیین چگونگی ارتباط میان آنها است. نتیجه اینکه در حوزه گزارههای کشفی، دستاوردهای یقینی بشری و دستاوردهای دینی تعارضی ندارد. عقل خود یکی از منابع دین است و آنچه عقل بدان میرسد، دینی است. نکته مهم در این میان آن است که وحی، دانشی یقینی است و بر دستاوردهای عقلی بشری – که خطا در آن راه دارد- حاکم است. در حوزه گزارههای اعتباری، اخلاق و فقه (گزارههای اعتباری دین) به عنوان قانونِ رفتار و اقدام فردی و اجتماعی بر گزارههای اعتباری دانش مدیریت و یک مدیر چه در سطح فردی یا خانوادگی و چه سازمانی، حاکم است. چارچوب گزارههای اعتباری اسلام منطقه موجهای را شکل میدهد که مدیر میتواند در آن منطقه مسیرهای متفاوتی را برگزیند. نتیجه این دیدگاه آن است که مدیریت اسلامی، مدیریتی مبتنی بر حقیقت (گزارههای کشفی اسلام) و در چارچوب شریعت (گزارههای اعتباری اسلام) است.
جهت مطالعه بیشتر به مقاله تبیین ارتباط میان گزارههای اسلام و گزارههای مدیریت مراجعه نمایید.
نظرات
سلام. شیوا و عالی. متشکرم.
با تشکر از جناب دکتر رودی بسیار بسیار قابل استفاده بود ممنون منتظر و مشتاق مطالب بعدی هستم
بسیار کامل و دهن پر کن بود. استدلال و قدرت نگارش قوی و بی نقص