سیاه و سفید؛ معرفی کتاب «نامه»
کتابی خواندنی که تفاوت عمیق دو سبک زندگی را به تصویر میکشد
در جریان یک تکلیف کلاسی، بچههای مدرسهای در آمریکا، باید برای بچههای همسن خود در مدارس آفریقایی نامهای بنویسند. در این میان، نامهنگاریهای کیتلین از آمریکا و مارتین از زیمبابوه، شکل جالب و جذابی به خود میگیرد و بعد از پایان پروژه نیز تا شش سال ادامه مییابد. در نهایت هم مارتین با حمایتهای مالی کیتلین و خانوادهاش، بورسیه میشود و در دانشگاهی در آمریکا ادامه تحصیل میدهد و دو دوستِ نادیده، به هم میرسند.
کتاب «نامه»، شرح این نامهها و نویسندههای نوجوان آنهاست؛ کتابی خواندنی که تفاوت عمیق دو سبک زندگی را از جنبههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و مخصوصاً مالی به تصویر میکشد.
تقابل دنیاها
زیمبابوه در تحریم به سر میبرد. روستایی که مارتین در آن زندگی میکند، اوضاع اقتصادی خوبی ندارد و روز به روز هم بدتر میشود؛ تا اندازهای که وقتی کیتلین از او میخواهد عکسی از خود و خانوادهاش بفرستد، نمیداند از چه راهی پول عکاس را جور کند. بعد از مدتها، بالاخره پدر موفق میشود عکاس را به خانه بیاورد. البته وقتی از عهدۀ پرداخت پول عکاس برنمیآیند، مجبور میشوند رادیوشان را به جای پول به عکاس بدهند.
زندگی کیتلین اما بسیار متفاوت است. عکسهایی که او از خود و خانواده و محل زندگیاش میفرستد، دنیایی دیگر را برای مارتین به تصویر میکشد. آنها سه ماشین دارند؛ چیزی که در باور مارتین، دوستان و خانوادهاش نمیگنجد. نامههایش را روی کاغذهای مرغوب مینویسد و با خودکارها و ماژیکهای رنگی، آنها را تزیین میکند. دغدغههایش رنگی دیگر دارد و در عوالم نوجوانانۀ خود سیر میکند. موتاری، روستای محل زندگی مارتین، آن قدر دور و محروم است که گویی در سیارهای دیگر است.
بعد از پایان سال تحصیلی، مدرسه، دیگر هزینۀ پست نامهها را نمیدهد؛ اما کیتلین و مارتین میخواهند به نامهنگاریشان ادامه دهند. مارتین که با پدر و مادر و خواهر و دو برادرش در یک اتاق زندگی میکند و از بسیاری از تفریحهای کیتلین بیبهره است، مجبور است نامههایش را پشت کاغذهای امتحانی یا تکلیفش بنویسد و برای جور کردن هزینۀ پست، آخر هفتهها به ایستگاه اتوبوس برود و از جابهجا کردن چمدانها و فروختن بستنی یخی پولی دربیاورد.
مارتین سرسختانه برای رسیدن به اهدافش تلاش میکند و از طرف دیگر، دلش میخواهد دنیایی مثل کیتلین برای خودش بسازد؛ شبیه او لباس بپوشد، شبیه او رفتار کند و بعدها به آمریکا برود. پس برای تأمین شهریۀ مدرسه کار میکند. کیتلین هم با دیدن تلاش مارتین، تصمیم میگیرد به او کمک کند. او پولی را که از کار کردن و پرستاری از بچۀ همسایه درمیآورد، برای مارتین میفرستد. بعد از اینکه تلاشهای دونفره کفاف هزینهها را نمیدهد، کیتلین از پدر و مادرش میخواهد پولی را که برای دانشگاهش پسانداز کردهاند، برای مارتین بفرستند. پدر و مادر کیتلین به پسانداز کیتلین دست نمیزنند؛ اما از محلی دیگر، برای مارتین پول میفرستند و با پیگیریهای فراوان، موفق میشوند با مدیر مدرسه ارتباط برقرار کنند. ارزش پول زیمبابوه به دلیل تحریمهای شدید و تورم، کاهش یافته و بانکها هم برای تبدیل پول، حدوداً نصف آن را برای کارمزد کم میکنند. اگر هم پولی در نامه بگذارند، کسانی هستند که در ادارۀ پست آن را بردارند. بنابراین، خانوادۀ کیتلین دنبال بهترین راه برای فرستادن پول هستند.
هر چه پدر و مادر کیتلین با برنامه و به روشی درست میخواهند به مارتین کمک کنند، پدر مارتین هیچ برنامهای برای همان حقوق اندک خود ندارد. حتی بیشتر آن را برای خرید نوشیدنی خرج میکند، در حالی که خانوادهاش غذایی برای خوردن ندارند. در مقابل، مارتین و مادرش پولی را که کیتلین میفرستد، در بانک پسانداز میکنند تا به وقت مناسب از آن استفاده کنند؛ جایی که پدر مارتین به آن دسترسی نداشته باشد.
تأثیر و تأثر دنیاها
با وخیمتر شدن اوضاع زیمبابوه، خانوادۀ کیتلین علاوه بر پول، وسایلی مثل پوشاک و لوازم بهداشتی هم برای مارتین میفرستند. نکتۀ جالب اینجاست که حتی کیتلین هم با در نظر گرفتن وضعیت مارتین و خانوادهاش، نیازهای آنها را میسنجد و فهرستی برای خرید تهیه میکند. برای مثال، او نیازهای آنها را برای فصل بارانهای موسمی پیشبینی میکند و با فهرستی آماده، همراه مادرش به خرید میرود. تمام وسایلی هم که برای مارتین میفرستد، ضروری هستند و به کار آنها میآیند.
فقر، بیتدبیری پدر مارتین و مجبور بودن مارتین و برادر بزرگش به کار کردن، مارتین را هم متوجه میکند که تا اندازۀ ممکن، خرجهای بیهوده را کنار بگذارد و بیشترین بهره را از پول کیتلین ببرد. همان طور که او از کیتلین تأثیر پذیرفت و میدانست هر امکان تازهای که به آن میرسد، چقدر ارزشمند است، نگاه کیتلین هم دیگرگونه شد. او سعی میکرد قدر داشتههایش را بیشتر از پیش بداند و از برخی خواستههایش به راحتی بگذرد. در واقع، اینکه در جایی دیگر از دنیا کسانی هستند که آب آشامیدنی سالم ندارند یا برای رفتن به مدرسه باید کار کنند، خواستههایی مثل گوشوارههای اضافی را برای او بیمعنا کرد.
توشۀ ما
خواندن این کتاب و کشف حال و روز و سبک زندگی مارتین و کیتلین، درسهای ضمنیِ بسیاری دربارۀ سواد مالی در بر دارد. خانوادۀ کیتلین، امور تربیتی و مالی زندگی را خردمندانه تدبیر میکنند. تصمیمگیریهای مالی را پدر و مادر با هم و در کنار هم انجام میدهند و اینگونه است که کیتلین هم یاد میگیرد چطور درآمدش را خرج کند یا برای هر چیزی، از آنها کمک بگیرد. افراط و تفریط در این خانواده زیاد به چشم نمیخورد، اگر چه در مواقعی به آن اشاره میشود.
سوی دیگر و در خانوادۀ مارتین، پدرِ نه چندان مسئولیتپذیری است که بخش زیادی از حقوقش به راحتی به باد میرود. او تلاشی برای تغییر موقعیت خود نمیکند و گویی به آن وضعیت خو کرده است. بار مدیریت هزینهها به عهدۀ مادر است و با کمک مارتین آن را پیش میبرد.
جزئیات روزمرهای که در زندگی این دو خانواده رخ میدهد، تفاوتهای فراوان این دو خانواده را ایجاد میکند؛ نکاتی کوچک که میشود درسهای بزرگی از آن آموخت. کتاب «نامه»، نوشتۀ مارتین گاندا و کیتلین الیفایرنکا، ترجمۀ فروغ منصورقناعی است که نشر اطراف در سال 1397 منتشر کرده است.
هشتگهای مرتبط
مطالب پیشنهادی
-
سرخوشی دوران دانشجویی
پنج بهانه برای اینکه در دوران دانشجویی سواد مالی یاد نگیریم!
-
قدر اعتبارتان را بدانید
اعتبارسنجی، راهی برای رهایی از پیچوخمهای دریافت و پرداخت وام
-
نمره سواد مالی مردم آمریکا
گزارش فینرا (اداره ناظر بر وضعیت مالی آمریکا) از وضعیت سواد مالی آمریکاییها
نظر خود را بنویسید