خواسته‌های اقتصادی، نیازهای اجتماعی

نگاهی دوباره به مفهوم نیاز و خواسته از منظر فیلم «شیشلیک»

«شیشلیک» آخرین ساختۀ محمدحسین مهدویان، کارگردان جوان سینماست که فیلم‌های موفقی چون ایستاده در غبار، ماجرای نیمروز و ردخون را در کارنامۀ کاری خود دارد. داستان اصلی فیلم دربارۀ یک شهرک کارگری است که ساکنان آن، همه در کارخانه‌ای کار می‌کنند. تحت‌تأثیر القائات مدیر و جامعه و رسانه‌ها، آن‌ها به یک زندگی بخور و نمیر قانع شده‌اند و تنها هدفشان افزایش بازدهی کارخانه است؛ بازدهی‌ای که قرار نیست سهمی از آن نصیب کارکنان آن شود. مردم این جامعه فقر را به‌ عنوان یک ارزش متعالی پذیرفته‌اند. فقر شخصیت‌های فیلم نتیجۀ کارهای خودشان نیست، بلکه اجباری است از سوی حاکمیت که جامعه آن را انتخاب کرده است. گره داستان از جایی آغاز می‌شود که فرزند یکی از کارگرها از پدرش شیشلیک می‌خواهد. این خواسته موجب می‌شود، پدر در چالش روانی و رفتاری برای برآوردن خواستۀ فرزند قرار گیرد و تلاش‌هاش او برای دستیابی به خواستۀ فرزندش زندگی را نابسامان کند: بیکارشدن پدر خانواده، اخراج دختر از مدرسه و بیماری او از پیامدهای این ماجراست.

شیشلیک اثری کمدی‌‌اجتماعی با درون‌مایۀ نقد سیاسی است. فیلم وضعیت متناقضی را روایت می‌کند. رئیس کارخانۀ «پشم ایران» به مردم القا می‌کند که اگر ساده‌زیست نباشند و مقابل خواسته‌هایشان نایستند، هر روز خواستۀ جدیدی خواهند داشت و به قهقرا می‌روند. این نگاه در جامعه، رسانه‌ها، مدرسه و... تقویت می‌شود. پاسخ به نیازها نقطۀ پایان زندگی تعریف می‌شود؛ جایی که همه‌چیز هست و همه ‌چیز مرتب است و همه خوشحال‌اند. اما پرسشی که مطرح می‌شود این است: کجا تعیین شده است که سیب‌زمینی نیاز و شیشلیک خواسته است؟ پاسخ فیلم سبک حکمرانی است؛ حاکمیت با ابزار رسانه (دیوارنوشت‌ها، الگوسازی‌ها) و اعمال قدرت (معاون مدیر کارخانه) تعیین می‌کند در آن فرهنگ چه ‌چیزی نیاز است و چه‌چیزی آرزو و خواسته! این‌چنین خرده‌فرهنگی شکل یافته است که در آن همه‌چیز به همه‌چیز می‌آید؛ دوست‌داشتن‌ها به دعواها، سبک زندگی سبک مدیریت و سبک کارگری، فرهنگ پذیرش و قناعت.

ماجرای اصلی داستان زمانی آغاز می‌شود که کودک خانواده از معنی شیشلیک می‌پرسد. در ادامۀ فیلم، شخصیت‌ها با این غذا و سبک فرهنگی‌اقتصادی جدید آشنا می‌شوند، به مرور تغییر می‌کنند و کلیشه‌های اجتماعی را کنار می‌گذارند، اما مشکل این است که وضعیت به‌وجودآمده همان چیزی است که رئیس کارخانه پیش‌بینی می‌کرد.

نیاز و خواسته

مسألۀ فیلم شیشلیک از نظر سواد مالی، تفاوت نیاز و خواسته‌ها در خرده‌فرهنگ‌های متفاوت نیست؛ مسأله آن است که کسی در بیرون، مرزهای این دو را مشخص می‌کند و پاسخ‌دهی به نیاز را عامل سعادت و خوشبختی و برآوردن خواسته‌ها را عامل بدبختی می‌داند.

انسان‌ها همیشه در حال رفع نیازها و برآورده‌کردن خواسته‌ها هستند. نیاز چیزی است که بدون آن نمی‌توان زندگی کرد یا زندگی به‌شدت دشوار می‌شود؛ اما بودنش هم حس رضایت چندانی در پی ندارد. برای مثال، آب نیاز است؛ اگر آب نباشد زندگی سخت یا ناممکن خواهد شد، اما بودنش هم احساس رضایت خاصی در پی ندارد. خواسته چیزی است که نبودنش زندگی‌ را چندان تغییر نمی‌دهد و بدون آن هم می‌توان زندگی کرد، اما بودنش بسیار رضایت‌بخش خواهد بود. آب یک نیاز است، ولی شربت یک خواسته است؛ نوشیدنش لذت‌بخش است ولی ضروری نیست.

آنچه در فیلم به نمایش در می‌آید، تضاد قناعت و آرزو و تناقض نیاز و خواسته است. چیزی که وجود ندارد تلاش برای پاسخ‌گویی به نیازها و برآوردن خواسته‌ها، تلاش برای زندگی در دو بُرش است؛ نه دو تلاش متناقض و متضاد. وقتی نیازمان را پاسخ می‌دهیم و از این پاسخ‌دهی ناراضی نیستیم، قناعت حال‌مان را خوب می‌کند. وقتی آرزو می‌کنیم و برای برآوردن خواسته تلاش می‌کنیم، آینده‌ای رضایت‌بخش می‌سازیم. حال و آینده، قناعت و رضایت، نقطۀ تعادل زندگی فردی و اجتماعی است. قدردانی و شکرگزاری به این معنا، نه نشان‌دهندۀ حماقت که بیانگر قدرت تسلط بر وضع موجود و حرکت به سمت مطلوب است؛ وضع مطلوبِ آینده‌ای که به زودی وضع موجودِ حال می‌شود و قدردانی و قناعتی که از حال تا آینده استمرار می‌یابد.

نیازها و خواسته‌ها به تناسب سن، طبقۀ اجتماعی، موقعیت زندگی و... متفاوت‌اند. همۀ آدم‌ها نیازها و خواسته‌های یکسانی ندارند. خواستۀ یک فرد یا جامعه می‌تواند نیاز فرد و جامعۀ دیگر باشد. نیازْ شرایط و موقعیت بیرونی و درونی نیز دارد. در موقعیت بیرونی، هویت فرهنگی و اقتصادی و سیاسی جامعه، چیزی را به‌ عنوان نیاز معرفی می‌کند. برای نمونه، در شهری دورافتاده، بودن یک پزشک جزو نیازهای اساسی است. در موقعیت درونی، برای مثال برآوردن خواستۀ فرزندمان گاهی نیاز ضروری و هدف ماست. ممکن است جامعه آن را خواسته و توقع بیش از حد تلقی کند، اما برای ما هدف و نیاز اصلی است. در شکل‌گیری نیاز و خواسته هر دو عامل بیرونی و درونی نقش دارند و اثرگذارند.

حرف آخر

مسألۀ فیلم شیشلیک از نظر سواد مالی، تفاوت نیاز و خواسته‌ها در خرده‌فرهنگ‌های متفاوت نیست؛ مسأله آن است که کسی در بیرون، مرزهای این دو را مشخص می‌کند و پاسخ‌دهی به نیاز را عامل سعادت و خوشبختی و برآوردن خواسته‌ها را عامل بدبختی می‌داند.

گرچه حضور در یک خرده‌فرهنگ به خودی خود برای هر فردی مرزی نامرئی از این دو در ذهن می‌سازد؛ اما نکته مهم آن است که فرد در هر موقعیت و وضعیتی بتواند از درون برای خود مرزی شفاف شکل دهد؛ مرزی که باعث خواهد شد تدبیر امور مالی را به گونۀ اثربخش‌تر به سرانجام رساند.

هشتگ‌های مرتبط


نظر خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی