دسترسی سریعتر به پول خوب است، اما برای چه کاری؟
ماهنامۀ عصر تراکنش - 1403/05/15
وقتی در نیمه قرن نوزدهم واژه فناوری (تکنولوژی) وارد فرهنگ واژگان شد، نشان از اضافه شدن چیزی در زندگی مردم داشت: شناخت چگونگی انجام کار. تا آن زمان علم و دانش به معنای توانایی انجام یک کار نبود. آهنگران، آهنگر بودند و دانشمندان، دانشمند. هیچگاه آهنگر، عالم یا اهل علم به حساب نمیآمد. از فناوری به بعد است که آهنگری هم علم میشود؛ صنعتگران و کشاورزان هم در زمره اهل دانش قرار میگیرند. کارامدترین شیوههای علمی صنعتگری و کشاورزی با استفاده از ابزار در اختیار انسان قرار میگیرد تا زندگی بهتر را تجربه کند. این ابزار در یک دوره تاریخی سخت و صنعتی بود و در دوران امروز نرم و اطلاعاتی است. فناوری ساکت نیست. بودنش، فراخوانی به استفاده از آن است. زندگی بهتر، آوای الهامبخش فناوری است. فناوری در این باره دروغ نمیگوید. با فناوری کارها سادهتر و سریعتر انجام میشود. در نتیجه همواره از بشر میخواهد بیشتر و بیشتر از آن برای انجام کارها استفاده کند.
اما این پایان داستان نیست. چرا که فناوری درباره درستی آن کارها ساکت است. انقلاب صنعتی و تشنگی صنعتی شدن جوامع را در نظر بگیرید. ابزارهای زندگی فراوانی از انواع خودروها برای راحتی و سادگی در رفت و آمد تا حتی گوشتکوب برقی در اختیار انسان است؛ اما همزمان فاجعههای زیستمحیطی، انباششت زبالهها، آلودگی هوا، خاک و آب و نیز آلودگی صوتی را باید دید. اموری که اصل زندگی انسان را تهدید میکند. در نتیجه، نیازمند آگاهی عمومی برای میزان استفاده از فناوری شدیم. برای مثال، تا چه میزان از ابزارهای برقی در منزل استفاده کنیم؟ چه ساعاتی از شبانهروز استفاده کنیم؟ نیازمند آن شدیم که بدانیم گرچه استفاده از خودروی شخصی سادهتر یا راحتتر است اما درستتر آن است که از حمل و نقل عمومی استفاده کنیم. گاه شخصی با جریانسازی زندگی کمینه (مینیمال) یا بازیافت صفر در جهان به رسالت آگاهیبخشی خود عمل میکند و گاه سمنها با فعالیتهای اجتماعی، دولتها و سازمانهای بینالمللی با قوانین و مقررات و بخش خصوصی با رعایت قوانین و/یا با انجام مسئولیت اجتماعی در این حوزه دست به اقدام زدند تا از آسیبهای رشد و توسعه فناوری صنعتی بکاهند.
زندگی بهتر، آوای الهامبخش فناوری است. فناوری در این باره دروغ نمیگوید. با فناوری کارها سادهتر و سریعتر انجام میشود. در نتیجه همواره از بشر میخواهد بیشتر و بیشتر از آن برای انجام کارها استفاده کند.
انقلاب اطلاعات و ارتباطات و تشنگی جوامع را در پیوستن به دنیای مجازی در نظر آورید. ابزارهای زندگی فراوانی از انواع برنامههای کاربردی در تمامی حوزههای زندگی از عبادت تا ورزش، از دانش تا روابط، از بازی و سرگرمی تا مالی و اقتصادی در اختیار انسان است. اما همزمان اعتیاد به بازی یا شبکه اجتماعی، احساس تنهایی در خرواری از ارتباطات، تنش و اضطراب از حضور در جریان اطلاعات و اخبار، کلاهبرداریهای پیچیدهتر، احساس زیانها و کمبودها را باید دید. اینجا نیز آگاهیبخشی عمومی پای به میدان میگذارد. از بخش دولتی و خصوصی و مردمی همه میخواهند بدانیم استفاده بیشتر و بیشتر از این فرایند ساده و سریع ارتباط به زندگی بهتر منجر نمیشود. هر وقت و به هر میزان و به هر شیوهای که بخواهیم میشود از فناوری اطلاعات بهره برد؛ اما عقل جمعی میخواهد بدانیم کی، کجا، به چه میزان استفاده از آن به ما در زندگی بهتر کمک میکند یا نمیکند. توسعه فناوری اطلاعاتی و ارتباطاتی زمانی زندگی بهتری میسازد که همزمان، رشد آگاهی در استفاده از آن نیز روی دهد.
فناوریهای مالی (فینتکها) نیز از این جریان استثنا نیست. دسترسی ساده و سریع به خدمات و محصولات مالی تجربه یک زندگی جدید و بهتر است، اگر مصرفکننده آگاه باشد؛ وگرنه، زندگی جدید اما نه بهتری را تجربه میکند. برای مثال بازار سرمایه و دسترسی و ورود مردم را به آن در سالهای اخیر در نظر بگیرید. آیا افزایش شمول مالی در بازار سرمایه به زندگی بهتر مردم کمک کرد؟ ورود ناآگاهانه مردم به بورس جز به از دست دادن اعتماد، پول و خرابی بازار کمک نکرد. افزایش شمول مالی اگر با افزایش سواد مالی همراه نباشد، خسارت و زیان مالی زیادی برای عرضهکننده، مصرفکننده و تنظیمگر بازار خواهد داشت. برای مثال آگاهی مردم از دو نکته در این باره میتوانست از بسیاری زیانها جلوگیری کند: اول، باید پول کنار خود (پسانداز) را وارد جریان سرمایهگذاری کنند. دوم، سازوکار سرمایهگذاری در بورس برای عموم مردم، صندوقهای سرمایهگذاری و سبد است و نه از کار و زندگی گذشتن و معاملهگر شدن! سخن در عدم افزایش شمول مالی و توسعه فناوریهای مالی به عنوان ابزار اصلی آن نیست. توسعه فناوریهای مالی کار درستی است. سخن در آگاهی از بکارگیری فناوری مالی است؛ همان دانش، نگرش و مهارتی که افراد را در شناسایی موقعیت خود، انتخاب و بکارگیری یک محصول یا خدمت مالی یاری میدهد و به آن «سواد مالی» میگوییم.
دسترسی ساده و سریع به خدمات و محصولات مالی تجربه یک زندگی جدید و بهتر است، اگر مصرفکننده آگاه باشد؛ وگرنه، زندگی جدید اما نه بهتری را تجربه میکند.
فناوریهای وامدهی (لندتک) را در نظر بگیرید. دسترسی سریعتر و سادهتر به پول خوب است. اما برای چه کسی؟ در چه موقعیتی؟ با چه شرایطی؟ به چه میزان؟ برای چه کاری؟ دسترسی آسان به دریافت پول همراه کم یا بیسوادی مالی تنها وضعیت مالی زندگی فرد را ناپایدارتر و رنجآورتر میکند. برای نمونه، یک قاعده در سواد مالی میگوید نباید برای هزینههای مصرفی قرض گرفت. هر وام گیرندهای نه از یک نهاد مالی که از آینده خود پول قرض میکند. در نتیجه درآینده با مسائل مالی بیشتری روبرو خواهد شد. زیرا اگر امروز با درآمد کامل، ناتوان از پرداخت هزینههای خود باشیم، چگونه میخواهیم در آینده با درآمد کمتر هزینههای آن روزها را تامین کنیم. چرا که بخشی از درآمد را از پیش خوردهایم و اکنون زمان بازپرداخت تعهدات مالی رسیده است. به بیان دیگر، به شرطی میتوان پول را از آینده به حال آورد که در حال مصرف نشود و خود را به آینده برساند؛ مانند خرید کالای بادوام یا سرمایهای. در مشاوره مالی بارها با این موضوع مواجه شدهام که پول دریافتی از محل قرض، وام، تسهیلات، اعتبار در همان موقع خرج شده و فقط یک تعهد مالی باقی مانده که فرد از انجام آن ناتوان است.چون خرج، حال انسان را خوب میکند، میتواند به «اعتیاد به وام» منتهی شود؛ پدیدهای در امور مالی که در آن فرد به سادگی و بدون ملاحظه - و حالا سریعتر و سادهتر - از قرض و قرض روی قرض برای گذران زندگی استفاده میکند. شدت استفاده از اعتبار در دنیای مدرن آن است که معمولاً درس اول برنامهریزی مالی شخصی، خلاصی از کارتهای اعتباری و تعهدات مالی است؛ حتی انجمنی به نام انجمن بدهکاران گمنام (مشابه انجمن الکیهای گمنام) وجود دارد که به افراد کمک میکند از بدهی و اعتیاد به آن رها شوند.
یکی از مسیرهای اصلی توانمندی مالی، رهایی از بدهی برای گذران زندگی و استفاده اهرمی از آن برای بهبود زندگی است.
جدای آیندهخواری، مشکل عمده زندگی بدهکاران آن است که هزینه مالی بدهی خود را در نظر نمیگیرند. در سواد مالی به شرطی ایجاد تعهد مالی درست است که هزینه مالی آن، کمتر از بازدهی آن باشد تا وضعیت مالی بهتری در آینده تجربه شود؛ وگرنه وضعیت زندگی بدتر میشود. ابعاد روانی و قانونی ناتوانی در بازپرداخت بدهی مانند تنش و اضطراب و توقیف اموال یا کاهش رتبه اعتباری و محدودیت در استفاده از خدمات مالی را نیز نباید نادیده گرفت.
این دو نمونه از قواعد مدیریت اعتبار و بدهی در سواد مالی است که قبول و رعایت آن نیازمند آگاهی از مفاهیم اقتصادی و مالی بیشتری است. برای مثال، در هر دو این نمونهها تورم، ذهن تصمیمگیر را در تحلیل ارزش واقعی کالا در طول زمان و نیز بازدهی اعتبار به اشتباه میاندازد و او را به سمت بدهکاری نامناسب میبرد. یکی از مسیرهای اصلی توانمندی مالی، رهایی از بدهی برای گذران زندگی و استفاده اهرمی از آن برای بهبود زندگی است. آموزش و ترویج چنین قواعدی ضرورت اجتنابناپذیر در توسعه فناوریهای وامدهی است. هدف فناوری، زندگی بهتر است و این هدف برای باسوادان مالی دستیافتنی است وگرنه، نه!
هشتگهای مرتبط
سایر عناوین
مطالب پیشنهادی
-
-
سواد مالی، موفقترین روش فقرزدایی
فیلیپ اُدورُ اِنِر و باربارا اَبوآجی، بنیانگذاران «مرکز سواد مالی آفریقا»، در مصاحبۀ اختصاصی با آکادمی هوش مالی
-
چرا کودکان باید با کار و کسب درآمد آشنا شوند؟
وندی اندرسون هالپرین، نویسنده و تصویرگر کتابهای داستان سواد مالی، در مصاحبۀ اختصاصی با آکادمی هوش مالی
-
سواد مالی کودکان کار
گفتگو با محمد حسن داوودی، مدیر مدارس کودکان کار «صبح رویش» در برنامه چهلستون؛ رادیو گفتگو